ای کاش ترانه را بفهمیم
بر شاخه جوانه را بفهمیم
گه گاه برای خسته سرها
آرامش شانه را بفهمیم
درقصه ی یوسف و زلیخا
انگشت اشاره را بفهمیم
درسینه ی عاشقان صادق
ازعشق زبانه را بفهمیم
بدنیست کنون که وقت داریم
خوبان زمانه را بفهمیم
ای کاش برای دست گیری
همسایه ی خانه را بفهمیم
خوب است برای دیدن دوست
یکچند بهانه را بفهمیمم
((مهدی زکی زاده ))
کلمات کلیدی:
معمولا انسان ها برای بدست آوردن شناخت بیشتر از دوستان و اطرافیان خود و یا شناخت سطحی از کسانی که برای اولین بار با آنها روبرو می شوند به گزینه های مختلفی پناه می برند که حدس زدن شخصیت طرف مقابل از روی لباس پوشیدن، امضا» و یا شیوه دست دادن او از جمله این امور است.
کلمات کلیدی:
مسجود ملک اگرچه دل دریا بود
با آنکه انیس و همدمش حوا بود
یک لحظه فریب مکر شیطان را خورد
پیداشدشان هرآنچه ناپیدا بود
تبعیدی خورده بر با اندوه
شبگرد ترانه های واویلا بود
القصه قبول توبه اش بخشیدند
زیرا به دلش امید پابرجا بود
در پرتو صبر و عشق و احساس امید
زاآن پس کمی از بهشتش این دنیا بود
(( بهشتی باشیم کاش باصبر وعشق و امید))
مهدی زکی زاده
کلمات کلیدی:
خاطر افراد حقگو را مکدر میکنند
جلوه ی گل را زمان غنچه پرپر میکنند
گوششان آماده بر حرف و حدیث ازدیگریست
باورش هم سخت باشد ساده باورمیکنند
حضرت حافظ کجاهستی ببینی عده ای
نه به خلوت درعیان آن کار دیگر میکنند
هرخطا سرزد ازایشان اشتباهی بوده است
برخطای دیگران بلوای محشر میکنند
همت بسیار ایشان بر نصیحت کردن است
توبه فرمایان ولی خود توبه کمتر میکنند
نفعی از ایشان ندیده چشم وگوشی نشنود
درمقام نان بریدن کار ازبر میکنند
این زمان هرچند باشد برمراد ظالمان
پس چه در فردایشان باحکم داور میکنند
مهدی زکی زاده
کلمات کلیدی: حافظ، ظالم، پنهان کاری، نان بریدن
باور محکم آدم عشق است
پایه ی آدم محکم عشق است
آنچه نازل شده از عالم قدس
تاکه قدسی شود عالم عشق است
شوره زار دل غمگینان را
خوشترین بارش نم نم عشق است
برلب پرترک اسماعیل
لذت جوشش زمزم عشق است
بر رخ لاله ی خونرنگ شهید
طرح گلواژه ی شبنم عشق است
اوجب واجب انسانیت
آیه ی حکم مسلم عشق است
هوس آلوده ی جمعی ناپاک
که وضوحش شده مبهم عشق است
آنچه بر آدمیان میبخشد
گاه شادی و گهی غم عشق است
((مهدی زکی زاده 2/9/92))
درپیله هم پروانه را اندیشه ی پرواز هست
درمانده در بن بست را یک کوره راه باز هست
از باغ ذهنت دورکن هرخار یاس انگیز را
چون ختم سرما و خزان را بابهار آغاز هست
درگردش روز و شب و چرخنده چرخ روزگار
افکار خوش اندیشه را تصویر و شرح راز هست
دیروز دیگر رفته و فردا به کس معلوم نیست
این راه بی برگشت را گه پیچ و دست انداز هست
پیوسته این چرخ عظیم چرخیده و چرخیده است
بس روز و ماه و سالها رفته ست اما باز هست
دیروزیان را حسرت و فردانشینانند به خواب
افراد (ابن الوقت ) را تقدیر خوش پرداز هست
مهدی زکی زاده1/9/92
کلمات کلیدی:
افسوس محرم شد و تغییر نکردیم
جز پشت گنه زخمی زنجیر نکردیم
او سر به ره دین خدا داد ولی ما
نظاره به جز تیزی شمشیر نکردیم
گفتیم گنهکاری ما بخت و قضا بود
افسوس به خود کرده که تدبیر نکردیم
درکرب و بلا تشنگی و داغ فقط نیست
جز درد از این واقعه تصویر نکردیم
اندوه و عزا جای خودش ،عشق و وفا را
نآموخته و در خور تقریر نکردیم
دستی به زمین خورده به انصاف ندادیم
حتی شکمی بهر خدا سیر نکردیم
درمعرکهی سینه زنان چشم چراندیم
گریه بجز از پرتو تزویر نکردیم
مانند حسین(ع) جان کف اخلاص ندادیم
چون زینب(س) زیبا شده تفسیر نکردیم
ای وای به ما لحظهی پاسخ به سوالات
خود را به ستمکاره چو درگیر نکردیم
ای وای من...آنانکه رفتند کاری حسینی کردند،آنانکه ماندند کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند
مهدی زکی زاده 25/8/92
کلمات کلیدی: