تمامِ مهر در تو است و مهربان مرامِ تو
سروده هایِ عاشقانه را زَنَم به نام تو
دعایِ عاقبت بخیری ات کند بهشتی ام
خدا بهشتِ خویش را نهاده زیرِ پایِ تو
تو لقمه لقمه عشق را به کام من گذاشتی
سزاست سر اگر نهم به پایه ی مقامِ تو
شبِ تبِ مرا به لای لایِ خود سحر شدی
مرا بزرگ کرده است شراب و سهدِ جامِ تو
به دستِ مادرانه ات نوازشی دوباره کن
که بر خداست دائما دعایِ من دوامِ تو
تبسمِ تو بهترین بهانه یِ سرودن است
ببخش اگر که شعر باشد هدیه از غلامِ تو
((روز مادر ،روزِ تمام عاشقان است...حضرت مادر ،مبارک باد روزت))
مهدی زکی زاده قریه علی 31/1/93
مصادف با میلاد پر سعادت بانویِ آب و آیینه،حضرت زهرای مرضیه(س)
به عالمی نمی دهم نگاه پر ترانه را
سکوتِ ممتدِتو در غروبِ عاشقانه را
درونِ چشم هایِ تو صدای موج و ساحل است
وقطره قطره می چکم سرودِ بی بهانه را
کنارِتو نشستنم تمامِ آرزویِ من
چه خوب رسم می کنی شکوهِ این زمانه را
بهارباتو می رسد،توعطرمی زنی چرا؟
گلِ حضورِ تو بس است بهارِ سبزِ خانه را
درختِ آرزویِ من امیدِ میوه اش تویی
نگاه کن به چشمِِ من،درخششِ جوانه را
شب وسکوت و ماه و من ،تمامِ این غزل تویی
بخوان به خنده های خود ترانه ی شبانه را
تقدیم به داماد عزیزم((پسر دوست سی ساله ام)...آقای امین زکی زاده قریه علی
کلمات کلیدی: ترانه، جوانه، بهار، امین زکی زاده
ای که میپرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بیچون و چرا
عشق یعنی کوشش بیادعا
عشق یعنی عاشق بیزحمتی
عشق یعنی بوسه بیشهوتی
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمهای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیــدن افتادگــان زیــر پــا
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی، ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغهای خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر
عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا، ناتوان عشق باش
پهلوانا، پهلوان عشق باش
عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درماندهای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد
هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است
سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام
سروده زنده یاد مجتبی کاشانی (سالک)
کلمات کلیدی:
این شعر خیلی قشنگه ،واسه پیدا کردنه اصلش (بدون تغییرات)خیلی سرچ کردم تا بلاخره پیدا کردم .امیدوارم خوشتون بیاد:
از پس شیشه ی عینک ،استاد ، سرزنش بار مرا می نگرد
باز در دیده من می خواند،که چها در دل من می گذرد
می کند مطلب خود را دنبال ،«بچه ها عشق گناه است گناه »
وای اگر بر دل نو خاسته ای ،لشکر عشق بتازد بیگاه
می نشینم همه ساعت خاموش ،با دل خویشتنم دنیایی است
ساکتم گر چه به ظاهر اما، در دلم با غم تو غوغایی است
مبصر امروز چو اسمم را خواند ،بی سبب فریاد کشیدم غایب
رفقایم همگی خندیدند که جنون گشته به طفلک غالب
بچه ها هیچ نمی دانستند ،که من آنجایم و دل جای دگر
دل آنهاست پی درس و کتاب ،دل من در پی سودای دگر
من به یاد تو و آن روز بهار که تو را دیدم در جامه زرد
تو سخن گفتی اما نه ز عشق،من سخن گفتم اما نه ز درد
من به یاد تو و آن خاطره ها ،یاد آن دوره که بگذشت چو باد
که در این وقت به من می نگرد،از پس شیشه ی عینک استاد
با خیالت خوشم از اول زنگ ،لحظه ای فارغ از این دنیایم
«زنگ خورده است منوچهر بیا»،تو فریدون برو من می آیم
منوجهر نیسانی
کلمات کلیدی:
ای انیس همه شب تا سحرم ،یارانه
برده ای خواب زچشمان ترم ، یارانه
آمدی ،نان بسر سفره یِ ما آوردی
بروی...درد کند خون جگرم ، یارانه
نیمه ی ماه سراغ از تو دلم می گیرد
نیمه یِ گمشده ی ِ مختصرم ، یارانه
تو هدفمندترین قسمت و اقبالِ منی
بی تو مرغی به قفس بسته پرم ، یارانه
کار و سرمایه ی من هستی و غم نیست اگر...
بی کس و کارم و هم بی هنرم ، یارانه
برقراریِ تو با دستِ دعا می خواهم
بی تو اندوه درآرد پدرم ، یارانه
مویِ از خرس جداگشته ترا می دانند!!!
نیست البته چنین هم نظرم ، یارانه
انصراف از تو بعید است که تو یارِ منی
و منِ غمزده بی تو پکرم ............. یارانه
((م.زکی زاده 20/1/93))
اینکه می خوانی نگاهم را خوشم
می شناسی نقشِ آهم را خوشم
اینکه با این سخت گیری ها هنوز
ساده می بخشی گناهم را خوشم
اینکه تصحیح می کنی از روی لطف
گاه گاهی اشتباهم را خوشم
رودِ عشقی در دلِ کوهِ غرور
می بری چون قلبِ کاهم را خوشم
کاروانسالار عاشق پیشه ای
می شناسی سمتِ چاهم را خوشم
پنجه ی تیزِ پلنگِ بخت ، اگر...
می خراشد رویِ ماهم را خوشم
((م.زکی زاده قریه علی18/1/93))
کلمات کلیدی:
تاتشنه ی دیدار تو چون چشم کویرم
از پنجره ی رو به رُخت چشم نگیرم
تقدیر مرا در قفسِ دوری ات انداخت
تو رفته ای وغمزده آن مرغِ اسیرم
این زخم که از تیغِ محبت به دلم هست
ای کاش بماند که از این درد بمیرم
بیمار نگاهِ توام و غیرِ نگاهت
بر دردِ به دل آمده دارو نپذیرم
باطعنه به من گفت یکی:عشق و جوانی!!
گفتم که: به دل عاشقم،هرچند که پیرم
روبه صفتان فلسفه ی عشق ندانند
شادم که چنان آهویِ در پنجه یِ شیرم
فردا که به میزان عمل عشق بسنجند...
سنگین شود از عشق تو اعمالِ حقیرم...
((م.زکی زاده 17/1/93))
(سنگین باد نامه ی اعمالمان از عشق دوست...انشاالله
کلمات کلیدی: