چراغ ها
مغازه ها
تابلوهایِ رنگ رنگ
چهارراه
ویک صفِ طویل از اتومبیل
وسرفه هایِ شماره دارِ یک چراغِ قرمزِ کثیف
که داغِ دوده رویِ صورتش نشسته است
و مردمانِ بی محبت و کلافه ای که خسته اند
دراین میان
دختری پریده رنگ
گل بدست –
وچشم هایِ خسته ای که التماس را
رویِ صورتِ نحیفِ او نشانده اند.
من
صدایِ ضبط را بلند می کنم
که نشنوم صدایِ بوق را
صدایِ شهرِ بی ترانه یِ شلوغ را
ونغمه هایِ ظالمانه یِ دروغ را
و رد شدیم و
دخترک
گل به دست
دستِ خالی ایستاده است.
م.ز
کلمات کلیدی: چهارراه، کودکان کار، دخترک گل فروش
آیه ی عاطفه وعشق، به قرآن ،پدر است
خط زیبای لبانش گل خندان، پدر است
آنکه با دست پر از پینه دلم را بخدا
متصل ساخته با باور وایمان ،پدر است
خانه را گرم کند مهر رخ مادر اگر ...
روشنی بخشِ سرا ،ماهِ فروزان پدر است
گه نسیم عمر ،و گهی بادِ مخالف دارد
تکیه گاهِ دلم،هنگامه یِ طوفان،پدر است
ازسرم رفته به غم،سایه یِ مهرش اما
یادِخیرش همه دم در دل و درجان،پدراست
.
.
م.ز
گرامیبادروز بزرگداشت مفام ِ پدر ...شادی روح پدران آسمانی دیارباقی فاتحه مع الاخلاص والصلواة
کلمات کلیدی:
گوش کن آهنگ چشمان مرا
داستان عشق پنهان مرا
گاه گاهی پاک کن باران عشق
دامن پرگرد تهران مرا
شانه های مهربانت را ببخش
موی در عشقت پریشان مرا
بخت وتقدیراینچنین میخواستند
بی زبان چشم غزلخوان مرا
باز باران?باز باران ? بازعشق
گوش کن آهنگ چشمان مرا
.
م.ز
کلمات کلیدی:
هرچه را از دل گرفته در زمستان ،روزگار
بازپس می گیرمش با دستِ عشقش دربهار
صبح تاشب در خمارستانِ غم سرکرده ام
تا سحر شب را رسانم ،گرم در آغوشِ یار
برلبش وقتی تبسم نقش می بندد...دلم...
می دواند اشکِ شوقش را به چشمِ انتظار
صفحه مشقِ صورتم را،خط زنداستاد عشق
نقشِ سرخی از لبانش میگذارد یادگار
گیرم از چشمان آرام و پر از احساس او
هرچه را از دل گرفته در زمستان ،روزگار
https://telegram.me/mehdi2zakizadeh
م.زکی راده
کلمات کلیدی:
خانه ات آباد بادا رو به ویرانی منم
شانه ای سرداده برمویِ پریشانی منم
نقشِ دیوار است وقتی مهربانی هایِ شهر
کوچه گردی درپیِ تن پوشِ عریانی منم
خنده هایِ شاد باشد جاری از لبهایِ تو
صاحبِ شبگریه هایِ تلخِ پنهانی منم
در هوایِ میوه یِ ممنوعه یِ لبهایِ تو
آدمی خورده زمین، غرقِ غزل خوانی منم
سربزیر از پیشِ رویت ردشوم درچشمِ خلق
آنکه دارد در سرش عشقِ تو، میدانی منم
سخت گیری میکنند باآنکه بخت و روزگار
اهلِ باعشقت گذر از غم بآسانی منم
.
.
م. ز
دورباداازجانتان غم روزگار باعشق انشاءالله
کلمات کلیدی:
به چشمِ رنگِ سبزه ات گره زنم نگاه را
بهارِ عشق آمده رهاکن از دل آه را
سفر عذاب کرده آن دلی که بر تو بسته ام
به همزبانیِ کِه کم کنم عذابِ راه را
برای بوسه حکمِ برگناه میدهند و دل...
بجانِ خویش میخرد تقاصِ این گناه را
بچشمِ این وآن اگر خطاست عشقِ ما،ولی
گلِ تبسمِ لبت ببخشد اشتباه را
بیاکه بشکند خطِ لبت سکوتِ شهر را
بلطفِ مهرِ رویِ خود ببر شبِ سیاه را
همه به سیزده بِدَر گره به سبزه هازنند
ومن به چشمِ سبزِ تو گره زنم نگاه را
.
.
م. ز
شادوسلامت وخوش باد روزوصل باطبیعت بر شماکه دل مهربانت بهاریست ???????????????? https://telegram.me/mehdi2zakizadeh
کلمات کلیدی:
دور از تو دوکاسه چشمِ تر با من هست
مرغِ دلِ بسته بال و پر با من هست
در قهوه یِ فالِ تلخِ من پیدا بود...
دنبالِ تو کوبه کو سفر با من هست
با عشق جوانه می زنم فصلِ بهار
هرچند که طعنه یِ تبر با من هست
در پیله یِ بی کسی چنین فهمیدم:
پروانه یِ عاشقم، شرر با من هست
دور از تو به شبنشینی افتاده ام و...
امیّدِ شکفتنِ سحر با من هست
جاریست به باورم که دربازیِ عشق
هرچند شکسته ام ،ظفر با من هست
م.زکی زاده