خانه پریشان بود و مادر، بار بسته
بابا به زانو چشمِ گوهربار، بسته
مادرگشودآغوش گرمی کودکان را
با مرهمی برزخمِ از مسمار بسته
.
.
م. ز
السلام علیکِ یابنت رسول الله
سلامی به بانوی چون آفتاب
به بانوی آیینه، بانوی آب
سلامی به بانوی سالار عشق
که ازچشم شیطان گریزانده خواب
به امِّ ابیها، سلام علیک
به همرازِ بابا سلام علیک
به یاسِ کبودِ سرایِ رسول (ص)
به صدیقه، زهرا... سلام علیک
.
.
السلام علیکِ یابنت رسول، یافاطمة الزهرا
کلمات کلیدی:
درحدِّ توان دست بگیر، عقده گشا باش
آرامِ دلی غمزده در راه خدا باش
ازگوشه کنار عطرِبهاری رسد ایدوست
سبزیم بدیدار تو، عیدانه ی ماباش
باسرعت باد عمر من و تو گذران است
عاشق شو واز بندِخود آزاد ورها باش
بررنجش وآزردن دلها چو نیرزد...
این فرصتِ کم،پس پیِ تقسیمِ صفا باش
هر جا که شکسته ست دلی، مرهم وپیوند...
ازمعرکه گیرانِ جدل خواه، جدا باش
بر غیر پسند آنچه که برخویش پسندی
برآنچه عطا کرده خداوند، رضا باش
.
.
م. ز
شادوسلامت وعاشق وعاقبت بخیرباشیم انشاءالله
کلمات کلیدی:
آن روزهای بی کسی درخاطرم هست
گفتی به دادم میرسی... درخاطرم هست
با دست های دوستی در روز سختی
کم کردی از دلواپسی... درخاطرم هست
شیرینی امیّد دلچسب است، وقتی...
اخبارِ تلخِ بیست وسی درخاطرم هست
با سربلندی، مستم از گلبوسه بر جام...
سرخوردگی... خاروخسی... درخاطرم هست
اینگونه روزی می نویسد پیرِ تاریخ:
از همّتِ دوران بسی در خاطرم هست
.
.
م. ز
سربلندباد ایران وایرانی بادلی سرشار ازامید به همت مردان وزنان سربلندمهرآیینش انشاءالله
کلمات کلیدی:
لباسِ شیک دارم، گرچه نان،نیست
سرم بالاست، باآنکه توان،نیست
بیاموزم به شاگرد حقگرایی
به حقگیری خودم راگر زبان نیست
دراین دنیایِ فانی ساز، حتی..
به باغم رنگ وبویِ ارغوان نیست
سیاهِ تخته پیرم کرد، دردست
سپیدِگچ نویسم هم جوان نیست
چنانم رتبه افزودند که درشهر
حریم حرمتم را هم نشان نیست
بقینا انبیا اینگونه بودند
که آسایش براشان درجهان نیست.
.
م. ز
کلمات کلیدی:
هستم آقا...گرچه آقازاده نه
در پیِ اموالِ خلق افتاده ...نه
تا کنم کاخی برایِ خود بلند
چادرِ مردم به بادی داده...نه
میهنم را پایِ جان ،دشمن ستیز
دشمنی با مردمِ آزاده ...نه
سر به دامانِ الهی می نهم
گردنم را از طلا قلاده...نه
قله را از همتِ خود فاتحم
باورِ مردم برایم جاده....نه
آی ...آقازاده...روزی می رسد...
تو زرنگی...ما تمامی ساده؟!!!! نه
.
.
م.زکی زاده...10بهمن94
کلمات کلیدی:
خیره ماند آیینه هنگامِ تماشا کردنت
می پَرَد هرلحظه چشمم سمتِ پیداکردنت
بسکه شیوا صحبت از درمانِ دردم کرده ای...
شد دلم بیمار و مشتاقِ مداوا کردنت
مریمِ عطرِ نفس هایت پُر از اعجازِ عشق
مرده دل جان گیرد از کارِ مسیحا کردنت
خطِّ لب هایت سراسر شعرهایِ معنوی ست
ای خوشا با بوسه ای تفسیر و معنا کردنت
ازنگاهم خوانده ای بسیار هواخواهِ تواَم
کم نشد بااینهمه، ازعشق پروا کردنت
دور از چشمِ حسودان دوست میداری مرا
پایدار است عشق ازاین درجمع حاشا کردنت
تشنه ام... شهدِلبانت، زمزمِ مهرِ خداست
میشوم سیرابِ عشق، هنگامِ لب وا کردنت
قصدِ رفتن کردی و شبنم نشین شد چشم من
کوچه عطرآگین شد از این پا و آن پا کردنت
.
.
م. زکی زاده.. 10بهمن94
کلمات کلیدی:
روی در رویِ هم، ازخاطرِ هم، دور اما
چشم درچشم هم و بر غمِ هم، کور اما
هرکه در فکرِخود و کارِخود و بارِخودیم
همچو دیوار، که برپا شده، مجبور اما
خالی از عشق، پر از حسرت و دلتنگی و درد
خنده گه گاه بلب ،بی دلِ مسرور اما
غافل از باورِ حوّا، پیِ یک لقمه یِ نان
سجده آریم به هر آدمِ مغروراما
دارم از عشق غزل پشتِ غزل میبافم
عسلی نیست دراین غمزده زنبور اما
.
.
م. زکی زاده
کلمات کلیدی: