به دریای چشمت شنا خواستم
ترا ای به چشم آشنا،خواستم
نماز دلم رو به محراب توست
و هر دم ترا در دعا خواستم
طبیبی،و بیماری عشق را
از آنروی بیش از دوا خواستم
تو رویای شیرین خواب منی
شب و روزم این ماجرا خواستم
به آغوش گرمت ،دل سرد را
رهاو رهاورهاخواستم
تو ازمن مرام ووفا خواستی
و دردو بلای تراخواستم
غزل رابه من داده و رفته ای
جداشد،خدا،این کجاخواستم؟!!!
(این هم حاصل بی خوابی امشب...تقدیم به دلای عاشقتون
((م.زکی زاده 30/293))
کلمات کلیدی: