شب بیادت بسترم را گرم رؤیا مى کنم
صبحدم برمهررویت چشم دل وا مى کنم
گرچه بر آیینه ها گرد ملامت میزنند
عشق رادر سینه ى پاک تو پیدا مى کنم
میزنم برسبزه بایادت گره, هرسیزده
دردجانم را بگلخندت مداوا مى کنم
بوسه اى برجام لب هایت پس ازتحریم ها
مینشانم عاشقانه,شوربرپا مى کنم
برزمین افتادم ازعشق ودلم آدم نشد
هرچه حوا خواهدم باعشق اجرا مى کنم
دل به لبخندت سپردن اوج عزتمندى است
بخت خودرا امتحان همچون زلیخا مى کنم
خواندن خط لبت را بى سوادم بى سواد
بامدادبوسه مشق آب بابا مى کنم
بامشیرى مى روم تاکوچه ى مهتابمان
نیستى,حافظ به چشم خیس نجوا می کنم
سرزنش کردند ماراصاحبان پول وزور
این حسودان رابلطف عشق رسوا مى کنم
#مهدی.زکى زاده قریه على