وه,چه خوب است درآغوش تو مأواکردن
چشم درچشم تو هرصبح وشبی واکردن
گم شدن ازهمه ی همهمه هادردل شهر
همدمی,همنفسی مثل تو پیدا کردن
رنگ هزیان مرا آبی رؤیایی کن
برتن شعر,خوشا جامه ی رؤیا کردن
حرف های دل دیوانه به چشمم جاری ست
عاشقی کاش بیاید به تماشا کردن
گیرم ازحسن به یوسف شدگی نزدیکم
نیست درفکرکسی کارزلیخا کردن
گاهی ازمهر سری هم به دل ما بزنید
بایداین درد به گلخنده مداوا کردن
#مهدی_زکی_زاده
کلمات کلیدی: