جوجه ای?????? نشمرده دل راغرق سرماکرده ایم
باغ را تسلیمِ تصمیمِ تبرها کرده ایم
روزمان راتیره ازآلودگی هایِ هوا
هرشبِ دل را چنان شبهایِ یلدا کرده ایم
باغریبان دوستی، بادوستان، بیگانگی
درمیانِ جمع خودراخسته،تنها کرده ایم
شعرهایِ حافظ ازماروی برگردانده اند
نقشِ لب را نوحه یِ اندوه دنیا کرده ایم
شعله برجنگل زدیم و خشکسالِ بیشه ها
قایقِ بی بادبان راهیِّ دریا کرده ایم
میشود هر روز,ویران ترجهان از روزِقبل
چون براهِ دوستی این پا و آن پا کرده ایم
#مهدی.زکی زاده
آغاززمستانمان گرم از پرتو مهربانی وعشق وهمراهی باد انشاءالله