میزنم برسینه سنگ عشق دوست
تادلم آیدبه رنگ عشق دوست
آن درخت دائماسبزم,چه غم
گر زندبرمن تگرگ عشق دوست
ماه رادر برکه ى اشک آورم
پیش چشمان پلنگ عشق دوست
آهوى جانم به هردر مى زند
زخم خواهد,زخم چنگ عشق دوست
آى حوا,سیب دارى باز هم ؟!!
برزمینم زن کلنگ عشق دوست
مردنى زیباست درآغوش او
ساحل است و من,نهنگ عشق دوست
خانه اش دور و کمیت عقل من
بى قراروخسته,لنگ عشق دوست
م.زکى زاده قریه على
شبتان سرشاراز رویاى وصال عاشقانه ى دوست بادانشاءالله
کلمات کلیدی: