چراغ ها
مغازه ها
تابلوهایِ رنگ رنگ
چهارراه
ویک صفِ طویل از اتومبیل
وسرفه هایِ شماره دارِ یک چراغِ قرمزِ کثیف
که داغِ دوده رویِ صورتش نشسته است
و مردمانِ بی محبت و کلافه ای که خسته اند
دراین میان
دختری پریده رنگ
گل بدست –
وچشم هایِ خسته ای که التماس را
رویِ صورتِ نحیفِ او نشانده اند.
من
صدایِ ضبط را بلند می کنم
که نشنوم صدایِ بوق را
صدایِ شهرِ بی ترانه یِ شلوغ را
ونغمه هایِ ظالمانه یِ دروغ را
و رد شدیم و
دخترک
گل به دست
دستِ خالی ایستاده است.
م.ز
کلمات کلیدی: چهارراه، کودکان کار، دخترک گل فروش