به عالمی نمی دهم نگاه پر ترانه را
سکوتِ ممتدِتو در غروبِ عاشقانه را
درونِ چشم هایِ تو صدای موج و ساحل است
وقطره قطره می چکم سرودِ بی بهانه را
کنارِتو نشستنم تمامِ آرزویِ من
چه خوب رسم می کنی شکوهِ این زمانه را
بهارباتو می رسد،توعطرمی زنی چرا؟
گلِ حضورِ تو بس است بهارِ سبزِ خانه را
درختِ آرزویِ من امیدِ میوه اش تویی
نگاه کن به چشمِِ من،درخششِ جوانه را
شب وسکوت و ماه و من ،تمامِ این غزل تویی
بخوان به خنده های خود ترانه ی شبانه را
تقدیم به داماد عزیزم((پسر دوست سی ساله ام)...آقای امین زکی زاده قریه علی
کلمات کلیدی: ترانه، جوانه، بهار، امین زکی زاده