عمریست به انتظار عادت کردیم
بر دوری ات ای نگار عادت کردیم
غصه نخورازهوای آلوده ی شهر
برسینه ی پرغبار عادت کردیم
ازهیچ کس انتطار کاری نرود
انگار که بر شعار عادت کردیم
با برگ خزان زده کنار آمده ایم
برسبزه ی بی بهار عادت کردیم
.
.
.
او با چه بهانه ی بگوید از عشق
وقتی که بر این قرار عادت کردیم
((مهدی زکی زاده 9/10/92))