درسینه ی من میل نگاه تو هویداست
مانند اناری که سر سفره ی یلداست
درچشم توهم عاطفه و مهر الهی
خورشید فروزنده ی در آینه پیداست
گلبرگ دلم از نفس صبح بهارت
چون غنچه ی لبهای تو همواره شکوفاست
زیبایی و مخلوق خداوند جمیلی
هرجاکه تویی چشم ترم گرم تماشاست
یوسف صفتی دررخ و اندیشه و رفتار
هم روی تو،هم کرده و هم فکرتو زیباست
من آدم تبعیدی از باغ بهشتم
خورسند دل خسته ام از باور حواست
درمحفل یلدایی ما تاتو درآیی
کی جای غم و غصه و اندیشه ی سرماست
باآنکه شب دوری تو تار و بلند است
بازآ که امید دل من برتو به فرداست
((مهدی زکی زاده 23/9/92)