تا عمو زنجیر بافی بافت زنجیر مرا
زد گره برتار مویت دست تقدیر مرا
گریه سهمم هست از عشقت که برآن راضی ام
نیست چون جزعشق تو خودکرده تدبیر مرا
شیرمردی هست آیا تا دراین کفتارزار
ازغلافش درکشد این کهنه شمشیر مرا
چون جوانمردی-نگارا-انتظارش میرود
مهربانی هاکنی جسم و دل پیر مرا
پیش چشمان تو کم آورده ایم دریا و من
پس بلطف خویش بنگر عذر تقصیر مرا
آدمی اخراجی ام ،حوا،بهشتم دست توست
عشق تو تاثیر دارد حسن تغییر مرا
میدمی با نازهایت تاکه سازی شعله ور
سینه ی از آتش عشق تحت تاثیر مرا
مهدی زکی زاده 6/8/92
کلمات کلیدی: