بدجور گره خورده بهم روز و شب من
ازغصه رسیده نفس جان بلب من
از بانک وفا ، وام محبت ندهندم
تنهاست دل عاشق و بی کس ،عذب من
از بی ادبان خواستم آموزم ادب را
برعکس شد ،از خاطر من رفت ادب من
گفتند :دوای دل تنها شده عشق است
عاشق شدم و گشت فزون درد و تنب من
شیرین تری از لیلی افسانه اگر تو
درعشق دوند خسرو و مجنون عقب من
پاییز و زمستان شده و سینه ی من داغ
ازعشق تو((آتش به جکر)) شد لقب من
((مهدی زکی زاده 17/7/92))
کلمات کلیدی: