+++++++++++++++++++++++====
آیینهی چشم خود از روی تو زیبا میکنم
درچشمهی چشمان تو خود را تماشامیکنم
احساس خوبی در دلم نسبت بتو دارم ، ولی
ازبخت بد،جورحسود، درجمع حاشامیکنم
عمریست بی نور رخت راه خوشی گم کردهام
شور و نشاط عشق را دریاد پیدا میکنم
آمد بهار اما دلم ،دور از تو درگیر خزان
خورشید پشت ابی و احساس سرما میکنم
باطعنه میگویند:میمیری ، نمیآید طبیب))
بیمارم و جز روی تو ترک مداوا میکنم
یوسف،تمام شهر را روی تو برهم ریخته
باآنکه قابل نیستم ،خود را زلیخا میکنم
سرمایهی عمرم همین عشق تودردل باشدم
ویرانهی دل را به عشق ،باغی مصفامیکنم
عمرم اگروصل ترا آخر وفاداری نکرد
جان را برای وصل در عقبا مهیا میکنم
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
دور از تو این شب من ، جانا سحر ندارد
این آسمان تاریک جزتو قمر ندارد
آشفته حال و زارم، دور از توبیقرارم
ازحال و روزگارم،یارم خبرندارد
فصل بهار آمد،گل در کنار آمد
بی تو درخت عمرم ،برگ و ثمر ندارد
امشب شبی عجیب است،حال دلم غریب است
جانم چو بی حبیب است،جزچشم تر ندارد
ای کاش در کنارت ،بودم بروزگارت
دربند و بیقرارت،ترس از شرر ندارد
دور از تو دل پریشم،بییار و قوم و خویشم
برجان ریش ریشم،جزعشق اثر نرارد((3/1/91))
کلمات کلیدی: