به کسی بدی نکردم که از آن شوم پشیمان((م – زکی زاده 11/10/91))
و نکرده ام تمنا بجز از عزیز سبحان
به مرام مهربانی و صفا و عشق ،وقتی...
نمک از کسی گرفتم ، نشکسته ام نمکدان
به نگاه خود سپردم که خطا نبیند از کس
و خطا نرفته پایم که شوم از آن گریزان
سرسفره ای نرفته شکمم به چاپلوسی
کرم خدا عطا کرده به بازوان من نان
نکند توقع از دست کسی نوازشی ،سر
نه که اشک غم برد از سر راه چشم گریان
به نگاه من همه خوب و عزیز و پاک هستند
مگر آنکه غیر از اینها شود از کسی نمایان
همه را دعا نمودم به خوشی و شادمانی
به نهان گریستم ،به میان جمع خندان
نه دل از کسی شکستم ، نه طریق خیر بستم
وحلال کردم آنکس که دلم شکست آسان
واز آنکه گاه گاهی به مسیر حق نبودم
به خدا که شرمگینم که بگویی ام مسلمان
همه دم دعایم این اس: به عاقبت بخیری
و به اینکه هیچ چیز از سر من مباد رنجان
کلمات کلیدی:
زائر چشم تر چون حرمم
طالب روی مه ات دم بدمم
جاده شاهداین است که من
بتمنای تو ثابت قدمم
عاقبت آدم این عشق شود
دل محتاج عطا و کرمم
می نویسم خط لب های ترا
شدلب بوسه نشانم قلمم
روبمحراب نگاهت دارم
چون مسلمان تو زیباصنمم
هرچه افزون شودم سختی راه
نشود عشق تو یک ذره کمم
تشنه ام بارش الطاف ترا
تازند برلب خشکیده نمم
هرچه از عشق برآید نیکوست
باتو خورسندی و دور از تو غمم
لحظه ای از تو دلم غافل نیست
یادتو هرشب و هرصبحدمم
((مهدی زکی زاده 6/10/91))
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: نمک - نمکدان - زهر - قندان - نامردی