پيام
+
هرکس به دلش عاطفه ي ماه نشيند
درچشم شبش گريه ي گه گاه نشيند
باسنگ حسودانه ي همسايه ي دلبر
بشکسته سر هرکه در اين را نشيند
ازحيله ي گرگان برادر رخ يوسف
دردانه ي کنعان به ته چاه نشيند
تقدير گدا پشت در بسته نشيني ست
برتخت ملوکانه اگر شاه نشيند
مانده به کف رود ببين صخره ي مغرور
بردامن دريا به شعف کاه نشيند
در عرش الهي به خدا ولوله افتد
چون روي لبي از ستمي آه نشيند
*اخراجي*
92/6/10

آواي روستا
بهتر که شود قطع به شمشير زمانه...
دست طلب عشق که کوتاه نشيند/// دلتان شاد و بي آه و همنشين شب هاتان ماه باد