شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ [تلگرام] حکايتي بسيار زيبا و خواندني روزي معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: من همه شما را دوست دارم. ولي او در واقع اين احساس را نسبت به يکي از دانش آموزان که تيدي نام دارد، نداشت. لباس هاي اين دانش آموز همواره کثيف بودند ، وضعيت درسي او ضعيف و گوشه گير بود. اين قضاوت او بر اساس عملکرد تيدي در طول سال تحصيلي بود. زيرا که او با بقيه بچه ها بازي نمي کرد و لباسهايش چرکين بودند و به نظافت شخصي خودش توجهي نمي کرد. تيدي بقدري افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحيح اوراق امتحاني اش و گذاشتن علامت در برگه اش با خودکار قرمز و يادداشت عبارت " نياز به تلاش بيشتر دارد" احساس لذت مي کرد. روزي مدير آموزشگاه از اين معلم درخواست کرد که پرونده تيدي را بررسي کند. معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تيدي کودک باهوشي است که تکاليفش را با دقت و بطور منظم انجام مي دهد". معلم کلاس دوم نوشته بود" تيدي دانش آموز نجيب و دوست داشتني در بين همکلاسي هاي خودش است ولي بعلت بيماري سرطان مادرش خيلي ناراحت است". اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تيدي تاثير زيادي بر او داشت. او تمام سعي خود را کرد ولي پدرش توجهي به او نکرد و اگر در اين راستا کاري انجام ندهيم بزودي شرايط زندگي در منزل، بر او تاثير منفي مي گذارد". در حالي که معلم کلاس چهارم نوشته بود" تيدي دانش آموزي گوشه گير است که علاقه اي به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستاني ندارد و موقع تدريس مي خوابد". اينجا بود که تامسون، معلم وي، به مشکل دانش آموز پي برد و از رفتار خودش شرمنده شد. اين احساس شرمندگي موقعي بيشتر شد که دانش آموزان براي جشن تولد معلمشان هرکدام هديه اي با ارزش در بسته بندي بسيار زيبا تقديم معلمشان کردند و هديه تيدي در يک پلاستيک مچاله شده بود. خانم تامسون با ناراحتي هديه تيدي را باز کرد. در اين موقع صداي خنده ي تمسخر آميز شاگردان، کلاس را فرا گرفت. هديه ي او گردنبندي بود که جاي خالي چند نگين افتاده آن به چشم مي خورد و شيشه عطري که سه ربع آن خالي بود. اما هنگامي که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آويخت و مقداري از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمي و محبت از تيدي تشکر کرد. صداي خنده ي دانش آموزان قطع شد. در آن روز تيدي بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با ديدنش به او گفت: " امروز شما بوي مادرم را مي دهي". در اين هنگام اشک هاي خانم تامسون از ديدگانش جاري شد زيرا تيدي شيشه عطري را به او هديه داده بود که مادرش استفاده مي کرد و بوي مادرش را در معلمش استشمام مي کرد. از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ويژه اي به تيدي مي کرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک يتيم دوباره شکوفا شد و در پايان سال تحصيلي شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته اي را مقابل درب منزلش پيدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترين معلمي هستي که من تا الان داشته ام".خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختي. بعد از چند سال خانم تامسون پس از دريافت دعوت نامه اي از دانشکده ي پزشکي که از او براي حضور در جشن فارق التحصيلي دانشجويان رشته ي پزشکي دعوت کرده بودند و در پايان آن با عنوان " پسرت تيدي" امضاء شده بود، شگفت زده شد. او در آن جشن در حالي که آن گردنبند را به گردن داشت و بوي آن عطر از بدنش به مشام مي رسيد، حاضر شد. آيا مي دانيد تيدي که بود؟ #تيدي_استوارد مشهورترين پزشک جهان و مالک مرکز #استوارد براي درمان سرطان است. ان شاء الله در آغاز سال تحصيلي با ديدي آگاهانه با دانش آموزان خودمان برخورد کنيم. کانال بهلول؛ مجموعه حکايات و سخن بزرگان https://telegram.me/joinchat/Bi0OgD-e1oN8kBQCBJSQqg
DARYAEI
97/7/23
ساعت ویکتوریا
آواي روستا
رتبه 1
1567 برگزیده
1268 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top