چه آمده به سرما که برده ایم از یاد؟!
لب و گلوی دلِ ما نمی کند فریاد
به رویِ صورتِ مهتاب اسید پاشیدند
و دستِ ظلم و تجاوز هنوز هست آزاد
یکی حریمِ حیا را به عشوه میشکند
یکی نشسته و دامانِ عشق داده به باد
یکی به نامِ خدا مالِ خلق می دزدد
یکی به بندِ جفا بسته گردنِ فرهاد
به نامِ فکرِ منوّر به شرع می تازند
به نامِ شرع به عالِم کنند بس بیداد
به ما ببخش خدایا چنین جفا کردیم
به آنچه خونِ شهیدان نموده است بنیاد
صلاحِ کار کجا و منِ هوس آلود
مگر شهیدِ محرم کنون رسد بر داد
السلام علیک یا سیدالشهدا
مهدی زکی زاده قریه علی