صحبت ازگل با گل آرایان خوش است
چشم هایت راغزل باران خوش است
برلبانم خنده راباور مکن
دوری ات رادیده ی گریان خوش است
کوبه کوه،صحرا بصحرا،شهر شهر
درهوایِ عشق سرگردان خوش است
با نمک،حقِ نمکدان واجب است
پایمردی بر سرِ پیمان خوش است
زندگی پایان پذیرد نیک و بد
خاک اگرگردیم درگلدان خوش است
گر(عزیزی) هست در تقدیر تو
چون خدا خواهد ترا زندان،خوش است
ازکنارِ عده ای ساکت گذر
صحبت از گل با گل آرایان خوش است
((مهدی زکی زاده قریه علی4/2/93))